عاشقتیم نی نی مووون

سلام بر عزیز دل مامان و بابا...حالت خوبه عزیزم؟؟؟

الان جیگر مامانی 8هفته و چهارروز داره و یک ماه و28روز داری...

ببخشید اگه دیر به دیر برات مینویسم...اخه میخوام بیشتر بهت برسم و از اینترنت و گوشی به دور باشم...

بخاطر گل روی تو فعلا اینترنت رو شارژ نمیکنم و قصد دارم هروقت متنی برات مینویسم تاریخشو بزنم و هروقت که اومدم نت یهویی همشونو به تاریخ همون روز برات ثبت کنم...

عزیز دل مامانی...اگه بدونی من و بابایی چقد خوشحالیم...همش چشم انتظارتیم...وای کاش زود این ایام بگذره و توهرچه زودتر بیای به دنیا.....

دیروز کلی میوه و خوراکی های مقوی برات گرفتیم و گذاشتم تو سبد و روی همشون سوره یوسف و یس و ملک و توحید و قدر خوندم و روزانه میل میکنم که جیگرمامان خوب تغذیه شه...

تقریبا رو روال افتادم و روزانه باصدای بلند برات یه جز قران میخونم و سوره یس و ...یا زیارت عاشورا و زیارت ال یاسین و صبحها بعد از نماز صبح دعای عهد و....خلاصه دارم روزا تورو با خدا و قران اشنا میکنم...

روزانه با بابایی باهات حرف میزنیم و خیلی مراقبیم که خدایی نکرده حرفایی ناشایست به گوشت نخوره یا همیشه لقمه حلال بخوری و...

شکرخدا تا به الان قدمت خیر بوده و کلی عشق من و بابایی رو بیشتر کردی و کلی روزا باهات خوش میگذرونیم...

خداروشاکرم که هستی و زندگیمونو شیرین کردی..من و بابایی فقط از خدا میخواهیم سلامت باشی و صحیح و سالم و صالح دنیا بیای و اصلا برامون مهم نیس دختر باشی یا پسر...چون معقتقدیم هرچی باشی فرزند مایی.دردونه ی مایی و فقط سلامتیت برامون مهمه...

اما شیطون مامان خوب مامانتو بد غذا کردی هااااا...میدونی که نمیتونم درست و حسابی غذا درست کنم و دلمم به حال باباییت میسوزه.اما قربونش برم هیچی نمیگه و میگه تورو نگرفتم که برام غذا درست کنی و هرچی که باشه میخوره و میگه بخاطر خودت و بچمون هر سختی رو تحمل میکنم...ولی چه کنم که همش ضعفم میزنه و اشتهام کوره...

خب خوشکل مامان مزاحمت نمیشم که برم به کارام برسم...دوستت دارم زیاد زیاد