محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه سن داره

فرشته مامان و بابا

تعیین جنسیت

1393/7/1 15:35
96 بازدید
اشتراک گذاری

مامان و بابا قربونت بشن فرزند دلبندمون


سلام بر دختر مامان و بابا...

شیدای مامان تا الان 3 ماه و 25روزه که تو شکم مامانشه،یا به عبارتی17 هفته...فداش بشه مامان

آره دختر...تعجب نکن پنجشنبه 27شهریور با بابایی رفتم پیش دکترم و برام سونوگرافی نوشت و رفتیم پیش سونوگرافی و با بابایی رفتیم داخل و مث دفعه اول باباجونت اومد داخل و با عشق نگاهت کرد...اما من نمیتونستم ببینمت..

سونولوژیست گفت پاهاش بسته ست و به احتمال زیاد دختره...قربون دختر مامان برم که فهمیده آقای سونولوژیست نامحرمه پاهاشو بسته...البته خیلیا میگن احتمال پسربودنش هم هنوز هست اما مامانم میگه اگه به من رفته باشی و حالاتتو که بهم میگی بنظرم دختره.مامانم از یه لحاظ دیگه هم میگه دختری چون زود به تکون خوردن افتادی...و بعضیای دیگه هم میگن چون ترشی جات زیاد میخوری دختره...اعظم دخترخاله امم میگه چون میگی صدای ضربان قلبش آهسته بوده دختره...

همین که از اتاق سونو اومدیم بیرون و روی محوطه رسیدیم باباجونیت بلند گفت شیدای بابا...دختر بابا و رسما اسمتو  علنی کردیم شیداجونیمون...اسم انتخابیت تا به الان قطعی شیداست و ممکنه تا اونروز تغییرم کنه اما فعلا شیدای مامان و بابایی...بعدم بابایی زنگ زد به مامان بزرگت خبر داد و منم به خانوادم که گفتن صحیح و سالم باشه فرق نداره چیه...خوشحال شدن...عصر عمه سمیه زنگ زد بابایی و بابایی گفت من و خانومم و دخترم خوبیم که عمه گفت نخیر پسرت که باباییت گفت امروز رفتیم سونو و گفته دختره...خانواده باباییت همه دوس دارن پسر باشی...اما واسه ما فرق نداره و میگیم سالم باشی...هرچند که باباییت همش دختر بابا،دختر بابا میزنه و بشدت دوس داره دختر باشی..

تاریخ 22شهریور توی سومین حضورم پیش خانوم دکتر بهمن پور که درمانگاه سینا میشنه بعد از معاینه و...گفت روی تخت بخواب صدای ضربان قلب بچه رو گوش بدی...منم دل تو دلم نبود برای شنیدن صدای قلبت...بابایی خواست بیا داخل که خانوم دکتر دوتا مریض دیگه هم داخل داشت...خواستم صداشو ضبط کنم که گفت با گوشی پارازیت میندازه و باید ضبط صوت همرات باشه و خلاصه خودم صدای قلبتو گوش کردم که خیلی آهسته بود..

صبح چهارشنبه26هم رفتم مرکز بهداشت پرونده تشکیل دادم و باز صدای قلبت رو شنیدم.. که دکتر یه جا گیرت میاورد و دوثانیه که صدا قلبتو گوش میدادیم دوباره تکون میخوردی و یه جا که پیدات میکرد و شش ثانیه گوش دادیم دوباره تکون میخوردی که دکتر بامزه میگفت در رفت...بهم میگفت بچه خیلی تکون میخورده...شیطونی هستی دختر مامان

پنجشنبه27شهریور مامانم اینا از مشهد رسیدن خونه و واست یه سیسمونی5تیکه گرفتن.که رنگش سفیدوصورتیه..خاله مژگانم که زودتر از مشهد اومده بود برات یه لباس سرهمی و جوراب و یه بلوزوشلواروکلاه بافت خریده بود...که خیلی ناز بودن..

شیدا جونی بازم میگم احتمال پسربودنتم هست هنوز...ایشالا دوهفته دیگه با باییت میریم مشهد و اونجا میرم سونوگرافی و جنسیتت رو قطعی میکنی...

دعای مامان و بابا اینه که سالم باشی گل نازمون....بخدا برامون فرق نداره و سلامتیتو میخواهیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)