نانازی دوستت داریم
کوچولوی خوشکلون
امروز یه روز خاص و بسیار خوب و دوست داشتنی برای مامان و بابایی بود....
خوشحالیم....
خوشحالیم از وجودت...
مراقب خودت باشی هاااا
سلام فرزند دلبند مامان و بابا
سلام عزیز دل مامان و بابا....
جونم برات بگه امروز تو،شش هفته و چهارروز داری...
امروز نگار دوستم برام پیش دکتر میترا بهمن پور وقت گرفت و با بابایی رفتیم پیش دکتر و بعد از اینکه سه،چهار نفری رفتن داخل نوبت من رسید و رفتم داخل و بعد از اینکه چندتا سوال پرسید برام سونوگرافی نوشت و با بابایی رفتیم سونوگرافی که یه آقا بود و من برای اولین دفعه تو زندگیم و اولین دفعه تو بارداری سونوگرافی انجام دادم و بابایی کنارم ایستاده بود و تو مانیتور نگاه میکرد و دکتر براش توضیح میداد که این جنینه و قبلش تشکیل شده و اینم ضربانشه و همه چی نرمال و طبیعیه و...منم سرمو برگردوندم و دیدمت و باباییتم اساسی ذوق میزد و نگات میکرد و با دکتر حرف میزد و میپرسید....
بعد که پاشدم همون لحظه جواب سونوگرافی رو داد که حاوی یه متن بود و تصویر خوشکلت و رفتم پیش دکتر که بهم گفت خب جواب سونو رو بده ببینیم بچمون حالش چطوره و بهم گفت همه چی اوکی و هیچ مشکلی نداره و قلبشم تشکیل شده و خداروشکر همه چی عالی...بعدم من سوالامو پرسیدم و گفت چیا بخورم و چیا نخورم...چیکارا کنم و چیکارا نکنم...دفعه بعدم گفت یه ماه دیگه برم پیشش و برای معده درد و حالت تهوع و..هم یه سری دارو نوشت و بابایی رفت برام گرفتشون...برا گروه خونی و زدن اون امپول هم گفت ماه سوم ازمایش میگیریم واگر نیاز بود همون وقت بزن....
یه فولدر ساختم تو شخصی ها و هرچی سونو و آزمایش میدم عکس میگیرم و میزارم تو فولدر و آینده نشونت میدم....
باباییت هم که الهی قربونش برم خیلی خوشحال و ذوقی از اینکه تورو دیده،ضربان قلبتو دیده و....منم خدارو شاکرم بابت اینکه صحیح و سالمی و مشکلی نداری....خدارو صدهزار مرتبه شکر
این گام اول بود که موفقیت امیز بود....خاله زهرامم زنگ زد و خیلی خوشحال شد و تبریک گفت...نظرش این بود یه وب جدا برات بسازم و اونجا برات بنویسم....مثلا نی نی وبلاگ.....و منم در حال فکر کردنم...از طرفی میگم همینو ادامه بدم که زحمتی میکشم همین وب باشه و اینده که تو میخونی از خاطرات اشنایی مامان و باباییت بخونی تا حضور خودت و....از طرفی هم بد نیس جداش کنم و فقط یه وب مخصوص خودت باشه....خاله های وبلاگی نظر شما چیه؟؟؟؟
جیگر مامان و بابا خیلی دوستت داریم هاااااا
قول میدم از این به بعد بیشتر بهت برسم....هم از احوال تغذیه و همم معنویات
بوووووس